سفر به هنر و تمدن کهن
یادداشتهای پراکنده از دیدار با کشور چکمه پوش (شامگاه سوم)
دانشجوی هنر که بودم در درس هایی مثل آشنایی با تاریخ هنر و یا هنر و تمدن جهان از هنر روم و یونان باستان و نیز هنر اروپا پس از رنسانس و یادگارهای کنونی آنها در ایتالیای امروزی بسیار می خواندم و می شنیدم. نمودهای سبک های مختلف هنری آن گستره از تمدن انسانی در حوزه نقاشی، پیکر تراشی، معماری و دیگر گونه های هنری در قالب الفاظی همچون "گوتیگ"، "رومانسک"، "باروک" و... را می شنیدم و گاه تنها تصاویری از این نمودها را می دیدم. اما نیک گفته اند که شنیدن کی بود مانند دیدن؟!
حالا در اروپا و در شاخص ترین پایگاه هنر و معماری آن یعنی ایتالیا بودم و مهمتر آن که دو تن از آگاهان به تاریخ هنر و آشنا به زیر و بم سبک های هنری در کنارم بودند. رضا شهوندی از ایرانیان ساکن میلان که مجموعه دار فرش های آنتیک بود و عبدالرضا میرفخرایی ساکن ورونا که مسوولیت اتاق بازرگانی مشترک ایران و ایتالیا را داشت و هر دو مسلط به تاریخ هنر بودند، همراهم شده بودند برای گشت وگذاری در بافت تاریخی ورونا.
جایی در کوچه پس کوچه های باستانی شهر خودرو را پارک کردیم و قدم زنان در حال و هوای هزاره های پیشین غرق شدیم. از کناره رود آدیگه و بر سنگفرش های کهن گذر می کردیم و قلعه ای دیرین اولین بنایی بود که به چشمی کنجکاوانه می دیدم و از همراهانم درباره اش می شنیدم. بنای (Castelvecchio) با برج و باروهای فراوان، چاه های آب قدیمی، درهای ورودی معلق برای عبور از روی خندقی که گرداگرد قلعه را گرفته بود،... چنان فضایی را فراهم ساخته بود که گویی قدم به صحنه یکی از فیلم های سینمایی تاریخی درباره روم باستان گذارده ام.
در یکی از گذرگاه های کناری قلعه، فضایی برای دیدبانی نظامی با چشم اندازی بر رودخانه بود که بر نرده های فلزی آن قفل های فراوانی زده بودند و می گفتند عشاق جوان در اینجا عهد پایداری بر عشق می بندند.
آن سوی رودخانه بنای قدیمی دیگری نیز رخ می نمود که آن را قدیمی ترین ساختمان تئاتر دنیا معرفی کردند و میرفخرایی از رخداد چند سال پیش می گفت که برای آشنایی ساکنان این دیار با گوشه ای از فرهنگ ایرانی، ورزش های زورخانه ای در این ساختمان به نمایش درآمده است.
کمی آن سوتر به میدان برا (Piazza Bra) رسیدیم که ورزشگاه یا آمفی تئاتر باستانی شهر مهمترین شاخصه آن است. این بنا که از سالم ترین آمفی تئاترهای روم باستان است و 2 هزار سال قدمت دارد، نبرد گلادیاتورها را به ذهن می آورد و همراهانم می گفتند حتی در دوره هایی در آن آب انداخته می شده تا ورزش های آبی و رزم در آب نیز تماشاگران را خیره سازد. در کنار بن مایه اصلی بنا، بازسازی های دوره های مختلف تاریخی نیز در آن مشهود است و هر دوره را می توان با ویژگی ها و سبک و سیاق معماری اش بازشناخت.
دیوارهای قدیمی شهر که روزگاری محاصره کننده ورونا بوده است نیز در برخی از نقاط بافت تاریخی به چشم می آیند و نیز در برخی از کوچه ها و خیابانهای بافت تاریخی می توان طبقه زیرین شهر را دید که خبر از بنا شدن شهر کنونی بر شهری باستانی و کهن می دهد.
با نگاهی گذرا به ساختمان شهرداری و استانداری که در همان حال و هوای معماری عهد باستان بنا شده اند به خیابانی وارد شدیم که راه رسیدن به خانه ژولیت (معشوقه رومئو) بود و به علت توریستی بودن این گذرگاه، فروشگاه هایی برای عرضه نامدارترین برندهای کیف و کفش و لباس در آن فراوان به چشم می خورد.
نگاهی به ویترین برخی از این فروشگاه های مشهور و قیمت های درج شده برای هر تکه از البسه کافی بود تا جای روییدن شاخ را بر سر حس کنم و به سرعت از این مناظر فاصله بگیرم. کمترین بهایی که در آن نیم نگاه دیدم 260 یورو بود و معمولترین بها بیش از 6 تا 7 هزار یورو برای یک کیف یا بلوز!
و البته در کوچه های فرعی این خیابان هم مزون ها و یا خانه اختصاصی برخی از مشاهیر مد به چشم می خورد که خود حکایت جدایی دارد و جالب توجه ترین آنها برای من دیور (Dior) بود.
حالا نوبت ورود به محوطه دادگاه باستانی شهر بود و گشت و گذار در میان مردمی که در آستانه کریسمس گرد هم آمده بودند.